بنیفاطمه: عموعباس نقطه عطف مداحیام بود
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۴۶۲۸۹
سیدمجید بنیفاطمه میگوید: نوحه «عموعباس» نقطه عطف کار من و ابتدای این امر بود. یک خواننده گاهی اوقات کارهای خوبی انجام میدهد که ماندگار میشود اما بعد از آن مهم است که چه برنامهای دارد و چه کارهایی انجام میدهد. ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۲ رسانه ها خواندنی نظرات - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، سیدمجید بنیفاطمه مداح اهل بیت (ع) متولد سال 1356 محله جیحون تهران است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه متن گفتگو با سید مجید بنی فاطمه را میخوانید:
* روضه همانند شیر مادر برای فرزند، در هیأت ضروری است
سیدمجید بنیفاطمه ابتدا با روضههایش در میان مردم مشهور شد که نشاندهنده اهمیت شما به موضوع روضهخوانی است. حتی در صحبتهای مختلف بر محور بودن روضه در جلسه هیأت تاکید بسیاری هم داشتهاید. دلیل اهمیت و توجهتان به روضه چیست؟
بله این نکته را قبول دارم. البته در گذشته ذائقهها هم متفاوت بود. امروز نیز معتقدم که محور و پایه جلسه باید روضه باشد و در جلسات خود نیز این گونه عمل میکنم؛ زیرا روضه دارای فلسفههای بسیار و پهنه گستردهای است. در روایتی از امیرالمومنین (ع) داریم که باید بر اساس شرایط زمان عمل کرد؛ یعنی باید مرد زمان خود بود. امروز سرعت زندگیها بالا رفته و هیجانهای بسیاری مطرح است. انسانها نیز وقت محدودی دارند. بر اساس همین شرایط، سینهزنیها امروز نشاطآور و دارای سروصدای بسیار شده است، اما من تلاش کردم از روضه جدا نشوم؛ یعنی همان محور بودن روضه گذشته را حفظ کردم. فقط برای بیان آن تقسیمبندی کردهام. زمانی همانطور که شما گفتید من به روضهخوانی توجه بسیاری داشتم و صرفاً روضه میخواندم. در آخر مجلس هم سینهزنی میکردیم، بر همین اساس هم معتقدم که من در روضه رشد کردم.
اعتقاد دارم روضه برای هیأت، مانند شیر مادر برای بچه، حیاتی است. البته در شرایط کنونی تلاش کردهام که روضه را در قالب سینهزنی ارائه کنم. بر این اساس در نوحههای زمینهای که در جلسه میخوانم به روضه تاکید بسیاری دارم؛ یعنی در این نوحهها کلمات کلیدی روضه را مطرح میکنم.
فضای امروز جامعه این را قبول نمیکند که دائماً روضه گوش کنند. مردم امروز روضه را صرفاً در هیأت گوش میکنند اما نوحه و سینهزنی را در خارج از فضای هیأت در تلفنهای همراه، خودرو، محل کار و ... نیز گوش میدهند. بنابراین تصمیم گرفتم روضه را در قالب سینهزنی نیز به مخاطب ارائه کنم. پس نسبت به گذشته تغییری نکردهام، بلکه تنها قالبها را تغییر دادهام.
* روضه را وارد نوحههای زمینه کردم
بر این اساس محصول داخل هیأت را به بیرون از هیأت انتقال دادید؟
با این روش، روضه که به نوعی تنها در هیأت مورد توجه قرار میگرفت، در خارج و فضای مجازی نیز دست به دست میچرخد که این مولفه و ویژگی، برد یک هیأت محسوب میشود. امروز نباید هیأت را محدود کنیم. هیأت متعلق به امام حسین (ع) است که ایشان تنها برای یک تیپ خاص یا تنها برای تشیع و یا فراتر تنها برای مسلمانان نبودند؛ بلکه ایشان برای تمام بشریت بودند. بنابراین باید به این سمت و سو حرکت کنیم که هیأت را جهانی کنیم، بر این اساس در گام اول نگاهمان را باید جهانی کنیم.
امروز باید از رسانههای موجود استفاده کنیم که یکی از این رسانهها اینستاگرام یا دیگر شبکههای اجتماعی است که به نوعی هر فرد را به یک رسانه تبدیل کرده است. ما نیز از این امکانات موجود باید به نحو احسن استفاده کنیم تا بتوانیم هیأت را جهانی کنیم. مقام معظم رهبری نیز به این نکته جهانی شدن اشاره کردند و اربعین امروز این مسیر جهانی شدن را در حال پیمودن است.
امروز مسیحیان نیز در پیادهروی اربعین حضور پیدا میکنند. به طور مثال سال گذشته در موکب ریحانةالحسین، فردی از شهر منچستر انگلیس حضور پیدا کرد که دوستش میگفت: این فرد تازه مسلمان شده است، علاقه بسیاری به امام حسین (ع) دارد و نوحههای شما را نیز که یا به زبان انگلیسی یا عربی برایش ترجمه شده است، میشنود. اگر نگاه ما به هیأت جهانی شود در امور بسیار اثر خواهد گذاشت و حتی در این صورت، نوع گفتار، روضه و دیگر برنامههای هیأت را تحت تاثیر خواهد گذاشت.
* ماجرای خطاب شدن با عنوان «عمو عباس» توسط مردم
از سال 85 نام سیدمجید بنیفاطمه با نوحه «عمو عباس» گره خورد و به نوعی امروز هرکس نام شما را میشنود، یاد آن نوحه میافتد. شعر و موسیقی آن نوحه از چه کسی بود؟ با توجه به اینکه در آن زمان این نوحه به یک باره زنگ موبایلها شد و مردم در ماشینهای خود، این نوحه را پخش میکردند، چه حال و هوایی به شما دست میداد؟
شعر آن نوحه توسط آقای اصلانی گفته شده بود که در آن زمان شاعری جوان بود و هماکنون نیز در حال کار در این حوزه است. در این شعر عبارتهایی به کار رفته بود که تازگی داشت و تا آن زمان، کسی حضرت عباس (ع) را از زبان بچهها مورد خطاب قرار نداده بود. همواره ایشان در نوحهها و روضهها، فردی قدرتمند، مطیع امام زمان، کسی که خود را نمیبیند و تنها به خواست امام زمان خود توجه دارد و مظهر ادب، وفاداری و دیگر ویژگیها مطرح شده بود، اما به یکباره در این نوحه، از زبان یک بچه خیلی راحت «عمو عباس» خطاب شد.
مردم در باطن بسیار عاشق حضرت عباس (ع) هستند و خود را با ایشان صمیمی میدانستند، اما هیچگاه راحت و صمیمی با ایشان صحبت نکرده بودند که این کلمه «عمو عباس» کمک کرد تا ارتباط مردم با حضرت ابوالفضل (ع) راحتتر شود. در این نوحه میخواندم «عمو عباس علمت کو عموی خوبم/ عمو عباس تو نرو تا که پا نکوبم».
دومین دلیل آن بود که این نوحه زمانی خوانده شد که ابتدای ایجاد فضای مجازی و حتی ابتدای آن بود که افراد میتوانستند در گوشیهای همراه خود یک نوحه را به عنوان زنگ موبایل قرار دهند؛ در آن زمان افراد با بلوتوث فایلها را برای یکدیگر منتقل میکردند، این عوامل نیز در فراگیر شدن این نوحه بسیار اثرگذار بود.
خاطرم هست در آن دوران در بزرگراه شهید همت در ترافیک مانده بودم که یک خانواده در ماشین کناری با من احوالپرسی کردند و آن افراد، من را «عموعباس» خطاب میکردند. خیلی جالب بود این افراد اسم من را هم نمیدانستند، اما این نوحه را شنیده بودند و مورد پسند آنها واقع شده بود.
* نوحه عمو عباس نقطه عطف مداحیهای من بود
قبول دارید این نوحه نقطه عطف کار حرفهای مداحی شما بود و بعد از این نوحه سیدمجید بنیفاطمه بیش از پیش شناخته شد؟
بله این نوحه نقطه عطف کار من بود. یک خواننده گاهی اوقات کارهای خوبی انجام میدهد که ماندگار میشود اما بعد از آن مهم است که چه برنامهای دارد و چه کارهایی انجام میدهد و من معتقدم این مهمتر است.
* راز ماندگاری نوحهها
به نظر شما چرا این نوحه ماندگار شد و اصلاً راز ماندگاری یک نوحه چیست؟
معتقدم هر چیزی که مردم را به امام حسین (ع) نزدیک کند و ارتباط با ایشان را راحتتر کند، در اذهان باقی میماند. مناسب بودن حال خواننده و اخلاص موجود در جلسه نیز بسیار تاثیرگذار است. البته مقصودم این نیست که ادعا کنم من اخلاص دارم. اینها همگی عواملی است که موجب ماندگاری یک نوحه میشود.
* پشت صحنه سبکسازی نوحههای هیأت
نوحههای سبک زمینه شما بسیار در اذهان مطرح است و به نوعی سبک زمینهخوانی شما بسیار خاص است. برای ساخت یک نوحه چه اقداماتی انجام میدهید و اینکه تا چه میزان اعتقاد دارید یک مداح باید با دستگاههای موسیقی آشنا باشد؟
مداح باید به دستگاههای موسیقی حتیالامکان مسلط باشد و یا حداقل آشنایی داشته باشد. زمانی که نوحهای به زبان آذری خوانده میشود، مستمع دستگاه آن را میشناسد و به طور مثال میگوید که این نوحه در دستگاه ماهور یا سه گاه بود. اگر مداح دستگاهها را بشناسد، در فضاهای کاریاش بسیار تاثیرگذار است. البته این شناخت از دستگاه موسیقی به معنای آشنایی با دستگاههای پاپ و غیره نیست زیرا لزومی ندارد و به کار هم نمیآید.
در گذشته خودم سبک کارها را میساختم. به طور مثال همین نوحه «عمو عباس» دارای چهارچوبی بود که خودم در آن تغییرات ایجاد کردم. بخش کمی از سبکهای نوحههای امروز را نیز خودم میسازم.
در گذشته نوحهای ساخته میشد و آن را 10 شب ادامه میدادیم؛ به طور مثال بر اساس آن، نوحه ویژه شب حضرت رقیه (س) یا شب حضرت عباس (ع) و غیره هم ساخته میشد، اما امروز کار متفاوت است و برای شخصیتها کار ساخته میشود. به طور مثال نوحه حضرت رقیه (س) باید کاملاً کودکانه باشد و یا برای نوحه حضرت علی اصغر (ع) باید ناله مادرانه یا لالایی وجود داشته باشد لذا شرایط نسبت به قبل بسیار متفاوت شده است.
با تعدادی از افراد شاعر و سبکساز ارتباط دارم که میتوان گفت برخی از آنها موفق بودند و برخی نیز موفقترند. به طور مثال از سال 85 عمده نوحههای زمینه بنده توسط آقای محمد صمیمی ساخته شده است و نوحههای امروز زمینه نیز توسط او و آقای محسن عرب خالقی ساخته میشود. افراد دیگری همچون محمد رسولی، امین سمیعی، سجاد محمدی و... هستند که واقعاً به جلسه توجه دارند و خوب کار میکنند. من با افراد نسل جدید مانند سجاد محمدی روی نوحهها چکشکاری میکنم و تغییراتی ایجاد میکنیم تا نوحه مدنظر به وجود آید و باید گفت ماشاءالله این افراد نسل جدید، تسلط بسیاری روی ملودی دارند و سبکهای بسیاری در ذهن خود میسازند. لذا کار بسیار راحت پیش میرود.
نوحه «عمو عباس» را سه سال پیش مجدداً با شعر و سبک جدیدی بازخوانی کردید. این تغییر ایجاد شده و سبک جدید از سوی خودتان اعمال شده بود؟
این نوحه مجدداً توسط آقای سعیدی بازسازی شد؛ همان فردی که نوحه «میباره بارون» را بر اساس نوحه «کربلا کربلا اللهم الرزقنا» در گذشته ساخته بود که معتقدم بسیار نیز نوحه قشنگی شد.
جوانان در حوزه نوحه و شعر کارهای بسیار خوبی انجام میدهند، اما باید مراقب باشند با یک یا دو کار خوب فریب نخورند. معتقدم نوحهسرا مانند گل است که اگر دو بار باغچهاش عوض شود، خودش شاید متوجه نشود، اما مردم شاهد لطمه خوردن او هستند که در نهایت نیز خراب میشود. جوانانی که امروز نوحهسرایی میکنند، باید دقت داشته باشند که باید به ذاکر امام حسین (ع) وفادار باشند. این افراد باید در جلسه حضور پیدا کنند و با نوحه خود گریه کنند که اگر گریه کردند، مردم هم همراهی خواهند کرد.
توصیه من به جوانهایی که در حال نوحهسرایی هستند، آن است که باید با خواننده همراه باشند و در گام دوم، وفادار نسبت به ذاکران باشند و در روضهها حضور داشته باشند؛ زیرا هم برای حال او خوب است و هم اینکه با روند جلسه آشنا میشوند و فرصتی به او دست میدهد تا سال بعد روند را جلوتر ببرد.
* توصیههای سیدمجید بنیفاطمه به مداحان جوان
بارها در مصاحبههای مختلف اشاره داشتید که مداحی را نزد اساتیدی همچون حاج محمد نوروزی، حاج منصور ارضی و حاج علی انسانی آغاز کردید. امروز برای جوانی که بنا دارد در عرصه مداحی قدم بگذارد، چه روندی را توصیه میکنید؟
من این بزرگواران را استاد خود میدانم. ما اینگونه نبوده است که در کلاس آنها شرکت کرده باشم، معتقدم جوانها باید بدانند این که بگویند شاگرد فلان نفر نیستند، نکته مهمی نیست؛ بلکه اگر جایی رفتند و از فردی نکتهای را آموزش دیدند باید به زبان بیاورند؛ زیرا این فرد حق بر گردن آنها دارد. من بارها اسم افراد بسیاری را آوردهام که آنها را استاد خود میدانم و دست آنها را هم میبوسم، شاید فاصله سنی بسیاری با برخی از آنها نداشته باشم اما سن اصلاً ملاک نیست.
جوانان در عرصه مداحی اگر با یک بزرگتر ارتباط نداشته باشند و وصل به او نشوند، هلاک میشوند. من از این اساتید تنها خواندن را یاد نگرفتم. من در سال 79 در هیأت صنف لباس فروشان خواندم، در حالی که جوانی در آن زمان در عرصه مداحی وجود نداشت، اما امروز جوانان بسیاری وجود دارند که همگی اهل روضه و شعر هستند. من آن زمان که در هیأت لباس فروشان میخواندم، نگاه میکردم که حاج علی انسانی در آن مراسم چگونه میخواند و یا چه عبارتهایی را به کار میبرد. به طور مثال مشاهده کردم در یک ساعت روضهخوانی، این اساتید هیچگاه روضه باز نمیخواندند و این سرمشقی برای کار من بود.
من پیاده به خانه فردی رفتم تا بتوانم نکتهای از او یاد بگیرم. میگفت فردا بیا و من مجدد ساعتها در گرما از غرب تهران به شرق تهران و بالعکس پیاده میرفتم تا بتوانم او را ببینم که بعد ممکن بود آن فرد بگوید، زمان دیگری بیایید و باز مجدد میرفتم، در حالی که پول هم نداشتم و گرسنه و تشنه این مسیر را طی میکردم اما رفتم و بعدها فهمیدم چه کار بزرگی این افراد کردند و به نوعی ما را تربیت کردند.
این افراد مانند پدری که وضع مالی خوبی دارد، اما میگوید فرزندم باید برود جای دیگری کار کند تا حساب و کتاب یاد بگیرد و سپس پیش خودم بیاید، با من رفتار کردند. من در موضوع خواندن و مداحی سختیهای بسیاری کشیدم.
در این مسیر پیش حاج منصور ارضی هم رفتم که انشاءالله خدا عمر با عزت به او بدهد! من از بچگی حاج منصور را دوست داشتم و مانند ایشان هم میخواندم. در سال 76 در حسینیه بیتالزهرا (س) حاج منصور به من گفت بخوان! هنوز یادم است، آن روز چه نوحهای خواندم. از آن زمان خدمت حاج منصور درس گرفتم. البته شاگرد تنبل او هستم اما درسهای بسیاری از او گرفتم. من در کنار حاج منصور فهمیدم خوانندگی تنها 30 درصد است و 70 درصد کار شامل منش، رفتار، مدیریت، اخلاق، اخلاص و ... است و در این مسیر باید اشتباه دیگران را نادیده گرفت و محبت آنان را در چشم بزرگ کرد. بیشتر درسم را در این مسیر از حاج منصور گرفتم.
من به حاج محمد نوروزی هم بسیار علاقه داشتم و به سبک او میخواندم که خودش خاطرهای دارد. یک مرتبه برای مداحی به مجلسی میرود. وقتی میرسد صدای نوحه میشنود. به بانی مجلس میگوید خواننده زمانی که بناست برای مداحی به مجلسی برود، قبلش نوار صوتی او را پخش نمیکنند! مسئولین هیأت میگویند نوار نیست! سیدمجید بنیفاطمه در حال خواندن است. من از حاج محمد نوروزی هم آموزشهای بسیاری گرفتم که یکی از آنها تصویرسازی روضه در ذهن مخاطب بود. حاج محمد نوحه را تصویر میکرد و من این مهم و چیدمان روضه را از حاج محمد نوروزی یاد گرفتم که امیدوارم خدا به او نیز خیر دهد.
* سختیهای بنیفاطمه در مسیر مداح شدن
در خصوص سختیهایی که برای مداح شدن در دهه 70 اشاره کردید، بیشتر توضیح دهید.
برای شرکت در مراسم مسلمیه امروز همه ماشین و موتور دارند تا بتوانند شرکت کنند، اما در گذشته کلاً یک یا دو ماشین در محل وجود داشت و افراد در اتفاقات مختلف روی همسایه برای رفتوآمد حساب میکردند و زمانی که فردی حالش بد بود، همسایهای که ماشین داشت، سریع برای انتقال بیمار میآمد که امیدوارم امروز نیز این شرایط وجود داشته باشد و بچه هیأتیها از حال همسایه خود باخبر باشند.
زنگ محرم از کودکی تا امروز با مسلمیه بوده است و سه شب در حرم عبدالعظیم حسنی (ع) حضور پیدا میکردم و تمام بزرگان مداحی را آنجا میدیدم. یک مرتبه با دوستانی همچون سیدمحمد جوادی و حجتالاسلام میرزامحمدی به مراسم مسلمیه رفتیم و گفتیم برگشت را با افراد آشنا بازخواهیم گشت، اما اینقدر محو روضهها و نوحهها شدیم که یک مرتبه دیدیم، آخرین مداح که حاج محمد نوروزی بود، در حال مداحی است و دیگر هیچکدام از آشنایان حضور ندارند که با آنها برگردیم. در نهایت با فردی تا یک مسیری آمدیم و باقی مسیر را هم پیاده برگشتیم، به طوری که ما از شهرری تا خانههای خود پیاده رفتیم و حتی نماز صبح را در مسجدی در مسیر خواندیم و ادامه دادیم.
در گذشته برای روضهخوانی به جوانها اعتماد نمیکردند. بسیاری تصور میکنند من امروز مداح شدم؛ در حالی که من از ابتدای راهاندازی هیأت رزمندگان اسلام بودهام و در این هیأت مداحی کردهام. حاج صادق آهنگران در خصوص من آن زمان، میگفت یک پدیده داریم. من به شهرستانها میرفتم و نوحه خوانی میکردم. خاطرم است ابتدای کار هیأت رزمندگان، یکی از مداحان مشکلی برایش پیش آمده بود که من جایش رفتم. زمانی که به آن هیأت در شهرستان رفتم، صاحب مجلس من را نمیشناخت. ابتدا براساس نام و نامخانوادگی که به حضرت زهرا (س) منسوب است، تصور میکردند من سن بسیار بالایی دارم، لذا پشت تلفن من را «حاج آقای بنیفاطمه» خطاب میکرد. صدای من هم اصلا متناسب با چهرهام نبود لذا این موضوع هم سبب شد تا تصور او به سمت فردی با سن بالا رود، اما زمانی که من را دید تعجب کرد و پرسید حاج آقا کجا هستند؟ گفتم خودم هستم! او گفت: مزاح میفرمایید، یعنی همراه ندارید؟ گفتم نه تنها هستم.
این فرد کمی سرخورده شد و با مسئولان هماهنگ کننده تماس گرفت که ماجرا چگونه است؟ آن هیأت در فاطمیه قرار بود برنامه داشته باشد و زمانی بود که تازه داشت فاطمیه رونق میگرفت. برای رفتن به مجلس سال گذشته نشستیم که آن فرد سر حرف را باز کرد و در نهایت گفت اگر مقدور است دو خط برای ما بخوانید. من گفتم میخواهید من را امتحان کنید تا بدانید صدایم چگونه است؟! آن فرد بسیار شرمنده شد و من هم عمداً نخواندم. آن فرد تا شروع جلسه استرس داشت. در نهایت به فضل الهی جلسه بسیار خوبی شد. بعد از جلسه میگفت مقدور است فردا شب هم بمانید و یا جلسه بعدی هم حضور پیدا کنید! من هم گفتم: ابداً!
خاطرم است زمانی که 18 سال داشتم در جلسهای حضور پیدا کردم که مداحانی همچون حاج عزیز اسماعیلی نوحه میخواندند و من نیز در جمع آنان میخواندم و حتی در مجالس با آن سن، روضه میخواندم. در گذشته سختیهای بسیاری وجود داشت، اما امروز شرایط بسیار راحت شده است و به جوانان در عرصه مداحی اعتماد میشود و این افراد هم به نوبه خود رسانه دارند و فعالیت میکنند. البته این اعتماد خوب است اما خطراتی نیز دارد که باید آنها را مدنظر قرار داد.
منبع:فارس
انتهای پیام/
بازگشت به صفحه رسانهها
R41383/P/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۴۶۲۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی